Je t’aime pour toutes
les femmes que je n’ai pas connues
Je t’aime pour tous les temps où je n’ai pas vécuPour l’odeur du grand large et l’odeur du pain chaud
Pour la neige qui fond pour les premières fleurs
Pour les animaux purs que l’homme n’effraie pas
Je t’aime pour aimer
Je t’aime pour toutes les femmes que je n’aime pas
Qui me reflète
sinon toi-même je me vois si peu
Sans toi je ne vois rien qu’une étendue déserte
Entre autrefois et aujourd’hui
Il y a eu toutes ces morts que j’ai franchies sur de la paille
Je n’ai pas pu percer le mur de mon miroir
Il m’a fallu apprendre mot par mot la vie
Comme on oublie
Sans toi je ne vois rien qu’une étendue déserte
Entre autrefois et aujourd’hui
Il y a eu toutes ces morts que j’ai franchies sur de la paille
Je n’ai pas pu percer le mur de mon miroir
Il m’a fallu apprendre mot par mot la vie
Comme on oublie
Je t’aime pour ta
sagesse qui n’est pas la mienne
Pour la santé
Je t’aime contre tout ce qui n’est qu’illusion
Pour ce cœur immortel que je ne détiens pas
Tu crois être le doute et tu n’es que raison
Tu es le grand soleil qui me monte à la tête
Quand je suis sûr de moi.
Pour la santé
Je t’aime contre tout ce qui n’est qu’illusion
Pour ce cœur immortel que je ne détiens pas
Tu crois être le doute et tu n’es que raison
Tu es le grand soleil qui me monte à la tête
Quand je suis sûr de moi.
تو را دوست می دارم
تو را به جای همه زنانی که نشناخته ام دوست می دارم
تو را به جای همه روزگارانی که نمی زیسته ام دوست می دارم
برای خاطر عطر گسترده بیکران
و برای خاطر عطر نان گرم
برای خاطر برفی که آب می شود،
برای خاطر نخستین گل ها
برای خاطر جانوران پاکی که آدمی نمی رماندشان
تو را برای خاطر دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه زنانی که دوست نمی دارم دوست می دارم.
جز تو ، که مرا منعکس تواند کرد؟من خود، خویشتن را بس اندک می بینم
بی تو جز گستره بی کرانه نمی بینم
میان گذشته و امروز
از جدار آینه خویش گذشتن نتوانستم
می بایست تا زندگی را لغت به لغت فرا گیرم
راست از آنگونه که لغت به لغت از یادش می برند.
تو را دوست می دارم
برای خاطر فرزانگیت که از آن من نیست
تو را برای خاطر سلامت
به رغم همه آن چیزها
که به جز وهمی نیست دوست می دارم
برای خاطر این قلب جاودانی که بازش نمی دارم
تو می پنداری که شکی ،حال آنکه به جز دلیلی نیست
تو همان آفتاب بزرگی که در سر من بالا می رود
بدان هنگام که از خویشتن در اطمینانم
پ.ن: بازگردان قشنگیه از شاملو، نه؟ ولی من بازگردان های قشنگتری هم پیدا کردم اما چون شاملو معروف تره گفتم این رو بذارم!!!
این شعر رو تو دبیرستان خوندیم همه مون ولی خب توی اون همه زنان تبدیل شده به همه کَسان!!!
و البته یه سری دزد ایرانی هم که نامشون رو گذاشتن شاعر این شعر رو کاملاً
تغییر دادن و به نام اِلوار دارن تو نِت پخشش می کنن!
دوس داشتم اون زن ها رو بکنم پسرها ولی بعد دیدم این کارم چه فرقی می کنه با اون مدون های کتابای درسی!؟ هوم؟ :) شما بخونین پسرها!
بوووس
۷ نظر:
به عنوان یک مزاحم
باید بگم که همه این رو توی دبیرستان نخوندن چون من نخوندم و یک مثال نقض کافیه تا همه چی نقض شه
به عنوان کسی که شعر و شاعرها رو دوست داره و شاملو رو
بووووووووووووووووووووووس
به عنوان دوستت خیلی خوشحالم با کسی دوست هستم که انقدر باحاله
بوسس
به عنوان یه بلاگر:عالیه که یکی ساعت ۲:۳۳ بیاد واست کامنت بذاره! این مزاحمت نیست، بهترین لذتیه که میشه برد!
به عنوان یه پسری که شعر رو دوس داره: شاملو واسه من محترمه چون تو دوسش داری، گرچه به همجنسگراها بی مهری کرده!
به عنوان یه دوست: نمی دونم چی بگم! واقعاً
بوووس
منم به عنوان یه آدم تنبل که امروز تعطیلی رو الان از خواب بیدار شده و اومده یه راست تو وبلاگ تو: شاملو رو دوست دارم؛ خیلی هم دوست دارم! چون حرفشو می زد! رک و راست .
حالا یه شعر فرانسوی گذاشتی منم که عاشق شاعران فرانسه!!! (حساس) می خوام یه شعری بذارم گرچه فکر نکنم بتونم پیداش کنم ... اما سعیم رو می کنم.
بووووووووووووووس
چه جالب رضا، منم یکی دو پست قبل یه ترانه از لارا فابیان و اریک الیسون ترجمه کردم که اسمش je t'aime بود :) خیلی زیبا بود، فکر کنم این ترانشو هم شنیدم، شعرش واسم آشنا بود اخه، بهرحال میسی لذت بردم
تو را دوست می دارم
برای خاطر فرزانگیت که از آن من نیست
تو را برای خاطر سلامت
به رغم همه آن چیزها
که به جز وهمی نیست دوست می دارم
شاملو چه شعرهاش و چه ترجمه هاش عالیند، خوب شد عوضم نکردی، مهم اصل شعره، حالا هرکسی تعبیر خودشو میکنه، پس ما همون پسر می خونیم :)
اول فک کردم تو و احسان شعر مشترک گذاشتین!..بعد دیدم نه بابا..در ظاهر اینطوری بود..منظورم اینه که گفتم شاید بین تو احسان خبرایی باشه که تیرم به سنگ خورد! :دی
یوسف
احسان من که بدترم! ساعت ۱ پاشدم! الان هم تازه از حموم اومدم و هیچی نخورده دوییدم اومدم جوابت رو بدم! :)) اون شعر فرانسوی رو هم که پیدا کردی!
من خیلی دوس ندارم شعر فرانسه، اون جور که روانیش باشم! این رو بخاطر پارسیش بیشتر دوس دارم!
ادی جان یادمه! دیدم اون پستت رو، کامنت هم دادم داداشی!
لارا فابین عاااالیه! x: ضمناً خواهش میشه!
بوووس
یوسف حالا هر کی که شعرش مشترک بذاره، آرررره و این حرفا؟؟؟ :)))
بوووس
ارسال یک نظر