۱۳۹۲ خرداد ۱۱, شنبه

Adieu

     خیلی مسخره س! می دونم...

وقتی عملاً نیستم، دیگه خدافظی کردنم هم بی معنی میشه. اونی خیلی بدرود گفتنش با وبلاگ دردناکه که هر روز و تُن تُن می نویسه، نه من.

غر نمی زنم. از حال بد نمی گم. نق ممنوعه. اصن منفی نمی شم.
هیچ هم قول نمی دم که دو روز دیگه برنگردم و همه چی یادم نره...

ولی من هم مثه هر آدم بلاگری که یهو قاطی می کنه و می بنده و میره واسه یه مدت، نیاز دارم این کار رو بکنم!
می خوام درس بخونم واسه تافل. می خوام اپلای کنم امسال. می خوام بنویسم. بسُرام. بکِشم.
تصمیمم اینه که  cache براوزرم رو پاک کنم، ساین آوت کنم و دیگه به اینجا فک نکنم...

مجازی
مجازی
مجازی
گرفتن شانس لمس واقعی
تو انزوا

آدمایی که ندیده ای و نمی شناسی و شاید هرگز هم نبینی
آدمایی که نمی خوای ببینی
آدمایی که واسه ت فرقی نداره ببینی یا نه
آدمایی که دوس داری ببینی ولی نمیشه
همه ش و همه ش با هم دود میشه میره هوا بعد از ساین آوت کردن
مثه عروسکای کریستال باغ وحش شیشه ای،
می شکنن
سراب میشن
و تو خوب می دونی که سراب در واقع چیه!

ببخشید خیلی رُک حرف زدم:

کسی رو نمی خوام ناراحت کنم و اون کسایی هم که خودشون می دونن کیان و با هم در ارتباطیم (حتی در حد همین کامنت بازیا) باید درک کنن که منظورم اونا نیستن و من اونا رو دوس داشته م.
منجم رو هم می خوام ببندم چون ۹۰٪ جنده خونه س و من حالم ازش بهم می خوره.
اصن اینترنت تعطیل! خوبه؟ فقط ویکیپیدیا و منابع تحقیقی. خوبه باز فیس بوکم رو به حداقل رسونده م.

نمی خوام لفتش بدم زیاد
فقط فک کردم خودم و تو حقمونه که بدونیم واسه چی دارم میرم
و واسه چی می خوام یه مدت آف باشم
خیلی البته خودم نفهمیدم واسه چی:
فک کنم فرار!

به هر حال

ایمیلم رو شاید چک کنم.

دوستون دارم
گرچه مجازیِ لعنتی

بوووس