۱۳۹۰ آبان ۲۶, پنجشنبه

واپسین تپش های عاشقانه قلبم



من هنوز هم دوستت می دارم

با تمام وجود

از نهایت عشق

من هنوز وقتی تو را می بینم

قلبم طوری دیگر می تپد

هنوز هنگامی که ذره ای از تنم، بدن برهنه ات را لمس میکند به اوج میرسم

و این ها همه واپسین تپش های قلب من بودند

چون دیگر عادت کرده ام به آغاز همیشه تندتر زدن قلبم

دیگر نمی توانم به یاد آورم که قلبم همیشه با چه سرعتی میکوبید بر سینه پر دردم

چون اینها همه واپسین تپش های قلب عاشق من اند

آخرین زنش های دل تنگم

و از این پس عادت خواهم کرد به این گونه بودن

هر چه می خواهی نامش را گذار

دیوانگی، شیدایی، والگی

من همین خواهم ماند

و هر جا، هر زمان به دنبال او خواهم گشت

دل به دل او خواهم بست



واپسین تپش های عاشقانه قلبم را به کسی خواهم داد، که مرا دوباره عاشق بکند

که مرا با یک نگاهش آتش بزند

و مرا با صدایش آرامش بخشد

به کسی هدیه اش خواهم کرد که سبب شود باز هم تندتر تپیدن هر تپش قلبم را

تا به حد درد، انفجار

و سپس آرامش




من هنوز هم بدنبال آن چشمان با ارزشی میگردم

که میان اینهمه مردمان

مرا برگزیند آنی



۸۹/۷/۴

۱۱ نظر:

نقطه چین ها . . . گفت...

..امیدوارم این شعر برای هر کسی که بود یا هست به دستش برسه!!..

یوسف

Reza Cupid Boy گفت...

مرسی یوسف جونم! البته این متن مخاطب خاصی نداره! شایدم داره! نمی دونم! :))

مهرداد گفت...

به قول عرب ها : رائع جدّأ

دلتنگی های باران گفت...

کلک، رفتی خواستگاری، مزدوج!!! شدی به ما نمی گی؟ قلب عاشق؟ اوههههههههههههههههههههههه منو بگیر!
ولی جدی می گم؛ خیلی شعرش به دلم نشست. همیشه از چیزی که خوشم بیاد بی پرده می گم. از چیزی هم که بدم بیاد باز همینطور. این شعرت خیلی زیبا بود. من یکی که لذت بردم. شاید چون منتظرم یکی بیاد!!!

مهرداد گفت...

یه ایمیل میخام بنویسم بفرستم برات. یه آدرس ایمیل بده.
دلتو صابون نزنیا، نمی خام خاستگاری کنم ازت :D
قضیه کاری و درسیه

Reza Cupid Boy گفت...

مهرداد: شکراً جمیلا! reparphraortes@gmail.com
هست ایمیلم که تو وبلاگ آخه! :))) ضمناً من با شما هیچ کار درسی و غیر درسی ندارم! =)))
احسان آررررره دقیقاً واسه همینه که خوشت اومده وگرنه خودم هم اصن از این نوشته ام خوشم نمیومد!!! :))) مرسی به هر حال عزیزم!

غریبه 92 گفت...

واستا ببینم ، مخاطب این پست من که نبودم ؟ :)))))

دانیال گفت...

واپسین تپش های عاشقانه قلبم را به کسی خواهم داد، که مرا دوباره عاشق بکند...
آخ خیلی دوست داشتم این جمله رو....لعنت ب من ک هنوزم منتظر عشقم

Reza Cupid Boy گفت...

غریبه حالا تابلو نکن :))))))))
دانیال چرا لعنت؟ زندگی بدون عشق زنده مانیه نه زندگی!

ادی گفت...

اینو خودت گفتی رضا جان؟ امیدوارم واسه هر کی گفتی معناش رو درک کنه

Reza Cupid Boy گفت...

آره ادی جان! خودم قدیما خیلی از این دلنوشته ها می نوشتم! مرسسی واسه آرزوت! :)