۱۳۹۱ مهر ۲۲, شنبه

خرچنگ


چهارشمبه
۹۱-۷-۱۹
۸:۳۰ صبح

تو راهِ رفتنی به شمالم
یه نیم ساعت پیش بود که هدفونم رو گذاشتم تو گوشم و شروع کردم به گوش دادن به آخرین آهنگای لیست آهنگای تابستون
رسید به
Ronan
خب این آهنگ رو تِیلر واسه کودکای سرطانی خونده و نزدیک یه ماه پیش هم مثینکه تو یه خیریه اجراش کرده واسه نخستین بار و بعد هم گذاشتتش تو آیتونز تا واسه بچه های سرطانی پول جمع شه فک کنم از فروشش
اولاش دوسش نداشتم، یعنی راستش یه بار هم کامل گوشش نکرده بودم
الان تو جاده منو گرفت طلسمش
یه بار گوش کردمش
گذاشتمش رو ریپیت
دو بار گوش کردمش
بار سوم دیدم حالم داره بد میشه
هر کلمه ای که میگفت مثه خنجر روحم رو زخم می کرد
نمیدونم شاید بهونه بود ولی یه بیس دقیقه ای پس از ماهها بی صدا اشک ریختم و همینجور مات و مبهوت به کوهها نگا میکردم
 من از بچه ها خوشم نمیاد کلاً
بیماری ها رو هم حق بشر می دونم و بنظرم میشه باهاشون مبارزه کرد و شکستشون داد اگه واقعاً ایمان داشته باشی به درمان
ولی بعضی چیزا نه
سرطان و ام اس
و کلی بیماری غیر قابل درمان دیگه
و وقتی به این فک می کنی که یه بچه ۸ ساله یا ۱۰ ساله میتونه یه همچین بیماری ای بگیره
درحالی که هیچ ایده ای از این بیماری نداره
هنوز شاید ندونه مردن ینی چی
هنوز فک میکنه آدمایی که میمیرن میرن بهشت
و هنوز اونقدر معصومن که اصن نمی تونن حتی باور کنن که یه بچه ممکنه بر اثر سرطان بمیره
شاید اگه یه بچه تو یه حادثه مثه تصادف بمیره اونقدر دل آدم نسوزه که رو تخت بیمارستان و پس از دوره های سخت و دراز شیمی درمانی
شاید واسه اولین بار بود که حس می کردم پدر یه بچه ام، یه پدر مجرد که یه بچه سرطانی داره
یه پسر بچه کوچولوی بلُند که میشه بغلش کرد و ساعتها تو آغوشش زار زد

چند ساعت بعد باز هم مثه همه بی عدالتی هایی که واسشون پاسخی نمی یابم، این رو هم با زدن ماسک هپی فِیس احمقانه و گوشیدن آهنگهای شاد مسکوت میذارم. طبیعتمه دیگه، ای کاش انقد کِرفری نبودم

سکوووت



پنجشمبه
۹۱-۷-۲۰

امروز واسه اولین بار اردک خوردم.
تو فسنجون البته
بقیه اکثراً می نالیدن که بوی ضحم(زخم؟) میده ولی من تازگیا به این نتیجه رسیدم که گوشت باید بوی حیوون و خون بده… وحشی شدم کلی :))))
البته بعدش راستش رو بخواین پشیمون شدم که چرا غذای محبوبم اکبر جوجه نخوردم ولی باید این تجربه رو می کردم



جمعه
۹۱-۷-۲۱
۴:۵۲ بعد از ظهر

خب روز اول سفر ابری بود هوا، دیروز عصر هم ابر شد ولی صبحش که رفتیم نور همه اش آفتاب بود لعنتی
امروز هم که ۱۰ پا شدم دیدم طرف جنگل که ویوی اتاق من بهش بود ابره، خوشحال و خندان اومدم تو آشپزخونه که دیدم دریا همه اش آفتابه… یه فاااک بلند گفتم و بعد یاد حرفم تو راهِ اومدن و قولم افتادم! بقیه رفته بودن بیرون، واسه همین بدون مزاحم دوش گرفتم بعد از ۲ روز و رفتم کولر رو تا جایی که میشد درجه اش رو سرد کردم وپرده ها رو هم کشیدم و نشستم شروع کردم به نوشتن دمباله نوولام که از ۵ شمبه شروع کرده بودم به نوشتنش.  خیلی حس خوبی میده نوشتن
خیلی
اگه مثه من تو فکرش بودین ولی هرگز نکردین این کارو، فقط شروع کنین، از نتیجه اش نترسین. فوقش افتضاح میشه میریزینش دور دیگه بابا جان من
البته مال من خوب شد فک کنم
نمی خواستم اولین نوولام رو رمانتیک بنویسم، خیلی کلیشه است
ولی بعد به خودم گفتم

‌Fuck the rest, Do what U wanna Do
DDD:

۱۶ نظر:

Vartan گفت...

چه قدر این صداقت و سیال بودن نوشته‌هات خوبه :)
کلی حتل کردم از خوندن سفرنامه‌ات :)
آها این‌که شنبه رو هم مبتنی بر آوا می‌نویس شمبه باحال بود :دی

Reza Cupid Boy گفت...

وارتان من کلاً با دبیره و این دوگانه بودن گفتار و نوشتار پارسی شدیداً مشگل دارم! اصن نمی دونیا، یه وعضی!!!

غریبه 92 گفت...

ای کارد سه شعبه از سه ناحیه بخوره به شیکمت ای نامرد تک خور .. :))

Vartan گفت...

هوممم، من ی سری جاها این‌جوری دوس دارم (مبتنی بر آوا) ی سری جاها اون‌جوری (مبتنی بر رسم نگرشی و ریشه شناسی)

Reza Cupid Boy گفت...

غریبه قربونت برم من! اتفاقاً اضافی هم اومد، فرداش هم خوردمش! تازه جا افتاد! :)))
وارتان درک می کنم و موافقم :دی

بوووس

شایان گفت...

میشه یک پست بذاری و توش درباره تیلور چیزی نگی؟ :دی

Maahan گفت...

آقا
این آلو مسما نیست؟
وای اردک خیلی خوبه!

Reza Cupid Boy گفت...

شایان الان می فهمم مامانم راس میگه، این دختر یه فرشته است بخدا، اون خدا مهربونه و قشنگ احساساتشو بیان میکنه!

ماهان جان آلو مسما من اصن هیچ ایده ای ندارم چیه! :دی

بوووس

جواد گفت...

وقتی نوولا تموم شد، برامون منتشرش می کنی؟! یعنی می ذاریش تو وبلاگت؟
من که خیلی دوست دارم بخونمش چون معلومه که نویسنده خوبی هستی

ناشناس گفت...

عزیزم گریه کردی؟ :((

دایی دوس نداره هیچکدوم از بچه هاش گریه کننا

خان دایی
(نمیشد با اسم خودم کامنت بزارم، ارور میداد، لاجرم ناگزیر شدم ناشناس بزارم ;) )

Reza Cupid Boy گفت...

جواد جان خیلی ممنون از لطفت! حتماً میذارمش! :دی

دایی، دیگه گفتی دایی شناختمت زود، نیازی به توضیح نبود دایی! :دی دیدی دایی تولدت تهران نبودم! :(((( اون قد غصه خوردم! :دی
بوووس

Pedram گفت...

این لوس بازیا و ناول نوشتنها به ما نیومده :دی
مگه این دنیای شلوغ پلوغ وقت میذاره؟

Reza Cupid Boy گفت...

اِاِاِ پدی لوس بازی؟ :)))))
بابا یه کم درست رو سبکتر کن و زندگی کن تو اون بهشتی که میتونی واست خودت بسازی!
بوووس

ناشناس گفت...

خوشم میاد که اینقد تیلور رو دوس داری ، منم تیلور رو خیلی دوس دارم
بانوی سبک کانتری آمریکا :x

وحشی شدی ؟ :)) گاز هم می‌گیری ؟ :))))))

نوشتن خوبه ، چه خاطره ، چه جمله ، چه داستان ... آفرین ، بنویس ، و اگه تونستی منتشرش کن در وبلاگت

ناشناس گفت...

آهان راستی می خواستم بگم ، Delta Goodrem رو امتحان کن
دلتا سرطان داشت و باهاش مبارزه کرد و سرطان رو شکست داد
ترانه هایی که می تونم ازش معرفی کنم اینها هستن

http://www.youtube.com/watch?v=Bl717PRkigY

http://www.youtube.com/watch?v=Esq5mixg1wg

این ویدئو رو دلتا با دوس پسرش خوند ، دوس پسرش برایان مک فادن یکی از بچه های گروه وست لایف هست که من خیلی این گروه رو هم دوس دارم ، یکی شون هم گی هست اتفاقا ;) :D

متأسفانه بقیۀ ویدئوها رو نتونستم بذارم ، بخاطر فیلتر بودم و غیره نتونستم لینک ها رو برات ارسال کنم اما اسم ها رو می گم ، توی یوتیوب سرچ کنی براحتی پیداشون می کنی

Not Me Not I - DeltaGoodrem

You Will Only Break My Heart - Delta Goodrem

Mistaken Identity - Delta Goodrem

Almost Here - Delta Goodrem & Brian Mcfaden

Reza Cupid Boy گفت...

ببین میم جان تیلِر یه بخشی از زندگیم شده دیگه! مثه گاگا و پِری و مدونا و اینا! :دی
حالا که اینطور شد فصل اول رو میذارم رو وبلاگ!
‌Delta Groom رو یه ذره می شناختم و اتفاقاً چند وقت پیش هم یه ویدیو ازش دیدم که به نظرم خیلی سکسی و خوشگل اومد!
مرسی از معرفیت!
بوووس