۱۳۹۰ دی ۲۵, یکشنبه

عرق




خسته ای، آبشاری از میون پیشونیت براهه

عرقت امون نمیده به چشات

شور چون آب دریا، میسوزونه تا اعماق دو دیده ات رو

میری سمت حمام، و لباسات هر کدوم یه گوشه اتاق

همینطور که چشمام تعقیب میکنن گذر اون اندام اله گونه رو از میون راهرو

دستام مشغول در آغوش کشیدن پیراهنتن

صدای بسته شدن در حموم

و آغاز لذت یه دوش آب گرم

من موندم

با پیراهنت تو دستم

باز هم نوبت عشق بازی من و اون رسید

اولین کار

میفشارمش به قلبم

هنوز گرمای تن قشنگت بهشه

بعد بازش میکنم

دکمه هاش رو دونه دونه

با ظرافت

و در آغوشم میکشمش

باز هم گرمه

عمل سوم، میارمش بالاتر

میبویمش

میبوسمش

دوست دارم بوی عرق ملایمت رو بعد ورزش

پس از کار، یا یه روز دراز و شلوغ

لباست رو دلم نمیاد بشورم

چون بوی عرقت حیفه بخدا

مثل یک عطره

محرک، جذاب، مردونه، پسرونه

دوستش دارم من

بوی عطر عرقت مستم کرد

دامن از کف دادم


وای چقدر گرمه

چه بخاری، آره توی حمومم

پشت پرده اسرار تو

و چه لذتی که میون من و تو تنها یه پرده فاصله است

میبینم تن برهنه و خیست رو از پس این پرده نازک

برخورد دستای کشیده و خیست با سطح پرده

و برخورد قلب من با سق دهنم

بوی شامپوت، ژل دوشت، آره اون شامپوی خوشبختی که بدنت رو با هر اتمش لمس میکنه نشئه ام میکنه

باز هم دیر به خودم اومدم انگار

من و تو روبرو

نفهمیدم کی لباسهام رو در آوردم

اما میدونم، هدفم معلومه

خیره خیره مونده چشمهای حریصم به یه بخش قشنگ بدنت

سرخ، کشیده و داغ

تازش آغاز شد

انگار دیگه عادت کردی به این یورش هام

بی شرمانه به پیش میام

با تندی و بی رحمی تام

و برخورد دو دستم با تن چون کوره ات

و تحمل سینه ستبرت در برابر پدافند تنم

حس دو دست قوی تو دور کمرم

و سپس روی سر شونه پهنم

و دریدن صف موهای هنوز خشکم

قطره های بی رحم و داغ

مثل رگبار مسلسل میخورن به تن تو

و از اونجاست که کمونه میکنن همه اشون

سوی من

ولی من بی پروا در پی انجام همون ماموریتم

در پس چند پاتک آروم تو

بعد چند بار تلاش بی سود

تسلیم شدنت چه لذت نابیه برای من

و اجازه انجام هدف

بوسه

بر لبهای سرخ، کشیده و داغت

دیگه من هم خیس شده ام

و همونطور که مزه شیرین لبهات رو حس میکنم زیر این آب داغ، خیستر میشه بدن بی سپرم

برخورد میکنه هر لحظه بخشی از تن من به تن تو

هر دو داغ، هر دو خیس، هر دو خسته

پاتکی جانانه، نامردانه، در لحظه اوج لذت اون بوسه

با دو دستت روی شونه ام

با یک حرکت رعد آسا

موقعیتم رو عوض کردی تو

درد تو تک تک ماهیچه های پشتم

کوبیدی من رو به دیوار

و حالا تو وحشی شده ای

بوسه ها هنوز ادامه داره، بی وقفه

دیگه قطره های آب خیسمون نمیکنن اما

این رطوبت عذاب آور میشینه مثل شبنم

رو لب تو، رو تن ما

و هنوز هم بوسه، آغوش، گرما

این بار دیگه من چشمهام رو میبندم روی تو

و تو هم میشی ناخدا

با دو دست پرقدرتت میکنی لنگر اندام ستبرم رو

میبریم سوی اتاق خوابمون

و آروم میگذاریم روی تخت

شیر آب اما بازه، و همینطور در حمام

این رطوبت خونه رو نابود میکنه

این صدای آب من رو دیوونه میکنه

و تو میبندیشون

لحظه ای بعد روبرومی، با دو لیوان آب یخ

میشینی روی تخت، خیس خیس

مثل من، هر دو با هم خیسش کردیم امشب

بوی نای پارچه، تشک، چوب

بلعیدن اون تیکه های یخ

احساس یخ زدن مری هردومون

بعد اون جنگ حموم، بهترین لذته واسم

من که خشک خشکم، تو ولی هنوز خیسی

تکیه میدم به بالای تخت، میکشمت به بالا، تو بغلم

دونه دونه قطره های مونده رو بازوت رو

میمکم با ولع تام

میخواستی آب بیشتر بیاری خب!

بازی میکنم با هر قطره شبنم روی شونه ات

عقب، جلو، چپ، راست

و در آغوش میکشم با انگشتهای بلندم دسته گل موهای بارون خورده ات رو

هر دو آروم میگیریم تو بغل هم دیگه

گرمه اما دل نمیکنیم از هم دیگه

چیک

سر میخوره اولین دونه عرق از پیشونیت

روی گونه هوس انگیزت

میگذره از میون خطوط حاصل از لبخندت

میشینه رو لبه دژ چونه مثلثیت

و میفته پایین رو یه نقطه تنت

هر جا باشه خوبه، مقدسه

لبخندت گنده تر میشه و هارمونی چهره ات تکمیل

میگی: دیدی چه زود عرق کردم باز؟

میگم: من هم الانهاست که دوباره خیس خیس بشم

با چشمهات با شیطنت بهم میگی: باز هم میخوای بریم حموم؟

 و نگاه من میگه: تا دوباره مست نشم از بوی عرق پیراهنت، نه!


۲۹\۶\۸۹








۹ نظر:

مهرداد گفت...

وای رضا اونجاش که گفتی این رطوبت خوهه رو ویران میکنه اوجش بود :)))))))))))))
همه حسی که توی سطرهای قبلی داشتم با خوندن این خط فنا شد :))))))))))))

منو یاد بابام انداختی که بزرگترین نگرانیش صرفه جویی در مصرف آب و برق و حفظات فیزیکی از خونه اس
خدا مرگت نده پسر خیلی باحال بود :))))))))))))))))))))))))))))))))

کوتاه گفت...

رضا
بیست
بوسس

نقطه چین ها . . . گفت...

تق تق تق..ببخشید براتون ضد عرق آوردم!!.. :-))

یوسف

نقطه چین ها . . . گفت...

تق تق تق..ببخشید براتون ضد عرق آوردم!!.. :-))

یوسف

اشکان گفت...

تق تق تق ... ببخشید مامور شرکت آب هستم... گفتن شما زیادی مصرف می کنین مجبورین قطع کنیم....

ادي گفت...

خوبه من فقط عكس خاك بر سري ميذارم، اين كه شعرشم خاك بر سريه :))))))))))))))))))))

غریبه 92 گفت...

باز این پسره اومد .. آخرش تو منو از راه به در می کنی .. :))
نیگا نیگا ، سه تا نقطه خونه هم راه انداخته :))
قشنگ بود رضا ..

اشکان گفت...

یه کم از حسین یاد بگیر نه عکس خاک بر سری، نه حرف خاک بر سری. فقط یه داروخونه هست که نمی دونم داروخونه یا گی کلاب .....

Reza Cupid Boy گفت...

مهرداد به نظر خودم هم مسخره اومد!
مهدی تو خودت نمره ۲۰ای و بوووس :)
یوسف: مرسی آقا! شما از اون پسر سکسی هایی هستین که تبلیغ دئودورانت میکنن یعنی؟ با من دوس میشین؟ :)))))
اشکان: آقای مامور آب شما هم مثینکه از اون مامور آبای خوبین! دوس میشین با من؟ (;;
اِاِاِ خاک عالم اِدی تو هم اینجایی؟ :)))))
غریبه! جنده خونه منظورته؟ خیلی بی ادبی که!!! :))
اشکان این گفته ات رو باید طلا گرفت! :)