۱۳۹۱ بهمن ۱۶, دوشنبه

تراوید


پسر ستریت(با هیجان): خداییش اگه Doutzen رو بذارن جلوت نمی کنیش؟

پسر گی (با بی تفاوتی): نه!

پسر گی از تو شلوارش عکس جَرِد لِتو رو درمیاره و رو به پسر ستریت با خوشحالی مسخره ای میگه: ولی اینو آره!ء
یه هویج با سرعت از جلوی هر دو پسر که جلوی یه عمارت باشکوه نشسته ن رد میشه. چند ثانیه بعد، یه خرگوش بزرگ سیاه با چشمای بنفش جست و خیز کنان میدوئه دمبال هویج وحشتزده. از رو آلت آخته و بدفُرم خرگوش میشه حدس زد که نره. صدای کشیده شدن آلت خرگوش رو زمین صدای خس خس ناراحت کننده ای ایجاد می کنه.

پسر ستریت گوشش رو می گیره و شروع می کنه به داد زدن.

پسر گی روش رو می کنه به پسر ستریت و باز هم با بی تفاوتی نگاش می کنه. بعد از چند لحظه دهنش رو باز می کنه و یه چشم سپید با قرنیه ای آبی از دهن پسر گی نمایان میشه.

پسر ستریت از داد زدن دست می کشه.

۱۵ نظر:

همایون گفت...

پریشان
ترسناک
و جالب

Vartan گفت...

جالب بود، خیلی جالب. بیش از خود متن استعاره‌ها و کیفیت صفات استفاده شده توجه‌ام رو جلب کرد.

غریبه 92 گفت...

خب که چی ؟ خواستی با استعاره بگی مثل اون هویجه ای که میکشه رو زمین .. ایییییشششش :))

saman گفت...

عجب...درد ناک بود
بوسسسسسسس

saman گفت...

وارتان متن استعاره ای وارد میشود....گووووووشششششش

Vartan گفت...

از دست تو سامان :))

Reza Cupid Boy گفت...

همایون: مرسی! x:
وارتان: :*
غریبه نمی دونم چرا خرگوشه من رو یاد تو میندازه عجییییب! :))))
سامان دردناک هم صفت جالبی بود! واسه من این حس رو نداشت! :)

بوووس

دانیال گفت...

خاک وچوک....پسر گی هیولااااا بود؟؟؟

Reza Cupid Boy گفت...

نه دانیال بیچاره چرا هیولا باشه آخه؟
:))
بوووس

محمد گفت...

بعد اون پسر استرایت (به قول یکی از دوستای استریتم :D )، میدونست که اون پسره، گی هست؟

Monody گفت...

نه !!!! ینی الآن Seriously??????
کامااااااان!!!! O.0

amir گفت...

کی بود؟
چی شد؟
چی بود؟
!!!

ناشناس گفت...

wow.خیلی wow

Reza Cupid Boy گفت...

دایی شاید می دونسته، شاید هم نه! :)
امیر من باید این رو از تو بپرسم! :))
مونودی یِس سیریِسلی! :))
اِلی خوشحالم که دوسش داشتی! تو این کاره داستانی و نظرت واسم مهمه! :دی

بوووس

Unknown گفت...

حاجی بیا
راست کار خودته :))
https://www.youtube.com/watch?v=Bd3gw3caSEk