پسر ستریت(با هیجان): خداییش اگه Doutzen رو بذارن جلوت نمی کنیش؟
پسر گی (با بی تفاوتی): نه!
پسر گی از تو شلوارش عکس جَرِد لِتو رو درمیاره و رو به پسر ستریت با خوشحالی مسخره ای میگه: ولی اینو آره!ء
یه هویج با سرعت از جلوی هر دو پسر که جلوی یه عمارت باشکوه نشسته ن رد میشه. چند ثانیه بعد، یه خرگوش بزرگ سیاه با چشمای بنفش جست و خیز کنان میدوئه دمبال هویج وحشتزده. از رو آلت آخته و بدفُرم خرگوش میشه حدس زد که نره. صدای کشیده شدن آلت خرگوش رو زمین صدای خس خس ناراحت کننده ای ایجاد می کنه.
پسر ستریت گوشش رو می گیره و شروع می کنه به داد زدن.
پسر گی روش رو می کنه به پسر ستریت و باز هم با بی تفاوتی نگاش می کنه. بعد از چند لحظه دهنش رو باز می کنه و یه چشم سپید با قرنیه ای آبی از دهن پسر گی نمایان میشه.
پسر ستریت از داد زدن دست می کشه.
۱۵ نظر:
پریشان
ترسناک
و جالب
جالب بود، خیلی جالب. بیش از خود متن استعارهها و کیفیت صفات استفاده شده توجهام رو جلب کرد.
خب که چی ؟ خواستی با استعاره بگی مثل اون هویجه ای که میکشه رو زمین .. ایییییشششش :))
عجب...درد ناک بود
بوسسسسسسس
وارتان متن استعاره ای وارد میشود....گووووووشششششش
از دست تو سامان :))
همایون: مرسی! x:
وارتان: :*
غریبه نمی دونم چرا خرگوشه من رو یاد تو میندازه عجییییب! :))))
سامان دردناک هم صفت جالبی بود! واسه من این حس رو نداشت! :)
بوووس
خاک وچوک....پسر گی هیولااااا بود؟؟؟
نه دانیال بیچاره چرا هیولا باشه آخه؟
:))
بوووس
بعد اون پسر استرایت (به قول یکی از دوستای استریتم :D )، میدونست که اون پسره، گی هست؟
نه !!!! ینی الآن Seriously??????
کامااااااان!!!! O.0
کی بود؟
چی شد؟
چی بود؟
!!!
wow.خیلی wow
دایی شاید می دونسته، شاید هم نه! :)
امیر من باید این رو از تو بپرسم! :))
مونودی یِس سیریِسلی! :))
اِلی خوشحالم که دوسش داشتی! تو این کاره داستانی و نظرت واسم مهمه! :دی
بوووس
حاجی بیا
راست کار خودته :))
https://www.youtube.com/watch?v=Bd3gw3caSEk
ارسال یک نظر