۱۳۹۱ تیر ۲۲, پنجشنبه

Human Nature

ای کاش این آهنگ مدونا اعلامیه حقوق بشر بود!
Express yourself, don't repress yourself  
Express yourself, don't repress yourself 
Express yourself, don't repress yourself  
Express yourself, don't repress yourself

And I'm not sorry [I'm not sorry]
Its human nature [its human nature]

And I'm not sorry [I'm not sorry]
I'm not your bitch don't hang your shit on me [its human nature]

You wouldn't let me say the words I longed to say
You didn't want to see life through my eyes
[express yourself, don't repress yourself]
You tried to shove me back inside your narrow room
And silence me with bitterness and lies
[express yourself, don't repress yourself]

Did I say something wrong?
Oops, I didn't know I couldn't talk about sex

[I must have been crazy]
Did I stay too long?
Oops, I didn't know I couldn't speak my mind
[what was I thinking]

You punished me for telling you my fantasies
I'm breakin all the rules I didn't make

[express yourself, don't repress yourself]
You took my words and made a trap for silly fools
You held me down and tried to make me break
[express yourself, don't repress yourself]
 
Did I say something true?
Oops, I didn't know I couldn't talk about sex
[I must have been crazy]
Did I have a point of view?
Oops, I didn't know I couldn't talk about you
[what was I thinking]

[I'm not apologizing]
[would it sound better if I were a man? ]
[you're the one with the problem]
[why don't you just deal with it]

[would you like me better if I was? ]
[we all feel the same way]
[I have no regrets]
[just look in the mirror]
 
[I don't have to justify anything]
[I'm just like you]
[why should I be? ]
[deal with it]

۲۲ نظر:

اشکان گفت...

just look in the mirror

زیبا بود. مرسی

Reza Cupid Boy گفت...

اشکان خواهش میشه! :)

ناشناس گفت...

بعدش همه جا پر میشد از نقض حقوق بشر.
مدونا عشقه.

میثم گفت...

تو به خودتم انتی پاتی داری..
باور کن.. شکم نکن..
من بی ادبم که بی ادبیهای یه شخصیت بی ادب یه داستان یه نویسنده بی ادبو بازگو کردم؟؟؟؟
من بی ادبم ؟ نه واقعا من بی ادبم؟
این کلمه طبیعت رو از زبونت بنداز لطفا.. واژه فوق العاده مسخره ایه فوق العاده.. اونم وقتی از زبون بعضی درمیاد..((دور از جونت البته((

غریبه 92 گفت...

همه فهمیدیم دو کلاس زبان خوندی :)))

Reza Cupid Boy گفت...

چرا اِلی جونم؟ چرا نقضش؟ یه قانون میزاشتیم به نام قانون مدونا! اون رو همه چی نظارت می کرد! :))
بوووس

میثم جان شک داشتی که من به خودم هم آنتی پاتی دارم؟ ایرادی نداره، تا یه حدیش لازمه که آدم رشد کنه. طبیعت واژه مسخره ایه؟ خب چی بگم والا! تو باهاش بجنگ ببین کجا رو می گیری!ضمناً شخصیت های می تونن هیچ ربطی به نویسنده داستان نداشته باشن.

غریبه جونم حالا تو حرص نخور! بیا خودم بهت یاد میدم زبان!
بوووس

Maahan گفت...

بابا جان ترجمه اش رو هم می ذاشتی ما بیسوادا (یعنی من) بفهمیم چی نوشتی :دی

Reza Cupid Boy گفت...

ماهان جان فک کن شما یه درصد انگلیسی بلد نباشی! :)))
بوووس

شایان گفت...

ماهان خودش اونوره
منظورش منم
واسه من میذاشتی خوب

دانیال گفت...

عجب......هرچی ک میگه خیلی خفن میگه اما نمی دونم چی میگه

آیدین(باران) گفت...

موافقم...

Reza Cupid Boy گفت...

شایان تو که دیگه وضعت تو زبان مشخصه!!! حرف نباشه اصن! :)))

دانیال بسیار سخنان نیکی میگه در باب کارای خاک بر سری!

آیدین: :دی

Vartan گفت...

درحال وب‌گردی بودم که وبلاگت رو پیدا کردم، کمی تا نیمه ابری شخم زدمش، یک سری چیزا بود که رو هم جمع شد که یک جا ‌می‌گم :)
رضا جان اول پست نمایش‌گاه کتابت رو خوندم (در حقیقت با یکی از دوستای استریتم داشتیم بلاگت رو می‌خوندیم که اون پست نمایش‌گاه رو پیدا کرد و داد خوندم). موقع خوندن پست نمایش‌گاهت هر جور نگاه کردم دیدم اینکه یک دستبند Pride واقعی داشته باشی (یعنی دستبند لاستیکی‌هایی که تو تظاهراتها پخش می‌کنند و لغت Pride روش حک شده) احتمالش نزدیکِ صفره و منِ هم‌جنس‌گرا هم از کنارت رد شم و نگاهم به‌جای صورتت، بیاد رو مچ دست و دست‌بندت و حتی اگر من چشمت رو گرفته باشم و به قول خودت «این دست‌بند رو بکنی تو چشمم»، با وجود این‌که احتمالاً چهره و جزئیات ظاهرت رو (اگر چشمم رو گرفته باشی) برای یکی از دوستام تعریف خواهم کرد (حافظه تصویریم بدک نیست)، درباره‌ی دست‌بند نهایتاً واکنشم این خواهد بود که «ای‌ول، چه دس‌بندِ رنگی و قشنگی». ولی یک لبخند یا نگاه کنج‌کاو می‌تونه ذهنم رو چه اون لحظه چه تا چند روز بعد مشغول کنه :)
درباره تو دانش‌گاه دست کردن دست‌بند فوق‌ذکر :) حتی اگر فهمیدن معنیش چیه هم خیلی ساده می‌تونی بگی در حمایت از اقلیت‌های جنسی دستت کردی. کاری که یکی از دوست‌های استریتم سه روزی که عمده‌ی تظاهرات سرفرازی (Pride Parade) در بلاد کفر برپا بود می‌خواست در انجامش با من همراهی کنه که کم بودِ امکانات مانع شد.
من خودم هم وسواس دست‌بند رنگی خریدن و بستن دارم ولی فقط برای دل خودم. خیلی وقت‌ها دست‌بندم رو تو خونه هم دستم می‌کنم :)

موضوع دیگه‌ای که نظرم رو جلب کرد، مطلبی بود که درباره‌ی فیلم Single Man نوشته بودی، فکر می‌کنم یک بخش‌هایی از فیلم رو درست متوجه نشدی، نکته‌ی اول این‌که وقایعی که در فیلم شاهدشیم، فردای حادثه نیست، تمام دیالوگ‌ها و فلاش‌بک‌ها نشان دهنده‌ی این نکته است که حادثه با فاصله از زمانه حاضر (زمانِ سینمایی حاضر) اتفاق افتاده. مورد دیگه این‌که شخصیت کنی، دانش‌جوی دلربای این استاد گرام به شدت مبهمه، تا پایان فیلم نمی‌شه با قطعیت گفت که حتی هم‌جنس‌گرا هست یا نه و از اون مهم‌تر این‌که از استاد خوشش اومده یا این‌که با دیدن حال و هوای غریب و آشفته‌ی استاد، نگران عواقب این حالت شده و سعی داره مانع یک حادثه‌ی دلخراش بشه. توجهت رو به یکی از سکانس‌های پایانی جلب می‌کنم، وقتی جناب استاد پتوی رویِ کنی رو مرتب می‌کنه و می‌بینه که پسرک اسلحه‌اش رو برداشته و به خیال خودش از دست‌رس دور کرده که این تصویر، این فرض دوم رو تشدید می‌کنه.

حرف آخر :) «دوست ترنسم که فکر می‌کند گی است»، چون خودت هم گفتی کوتاه می‌گم، آدم‌ها رو بر اساس چهارچوب‌های جنسیتیِ حاکم بر ذهنیت عمومی جامعه که هر کدوم تا حدی به خشکی و جمودش مبتلا هستیم قضاوت نکن :)

پیوست: واقعاً موهات رو آلمانی می‌زنی؟! فکر می‌کردم جز خودم کسی تو این سن و سال نباشه که موش رو آلمانی بزنه (البته ممکنه منظورت از آلمانی ی چی دیگه باشه)
پیوست دو: شعرها یا قطعه‌های ادبیت (هرکدوم که ترجیح می‌دی) چه در انتخاب کلمات چه در نگاهت به عشق به شدت من رو یاد هم‌کلاسی استریتم می‌اندازه که در وضعیتی پیچیده و مبهم به شکلی دلباختش بودم.

چه قدر حرف زدم :))

Reza Cupid Boy گفت...

وارتان جان نمی دونی چقد ذوق کردم که یه دوست نو پیدا کردم!
اول از همه بگم که من به وبلاگت سر زدم ولی متاسفانه نمی تونم واست پیامی بذارم چون واسه کامنت گذاشتن رمز تایین کردی و رمز هم نصفه و نیمه میاد رو صفحه و اون جایی که باید تایپش کرد اصن تو صفحه معلوم نیست! لطفاً یه پیگیری بکن و اگه شد درستش کن!

در مورد فیلم یه دنیا ممنونم ازت! من اصن متوجه این موضوع نشده بودم که وقایع فلش بک ان! :) در مورد اون دانشجوئه هم باهات موافقم!

من هم از برچسب جنسی زدن بدم میاد و در رفتار با اون دوستم هیچ پیش داوری ای ندارم ولی یه سری چیزا واقعیته، مثه تفاوت توی گرایش جنسی و هویت جنسی و اینا که باید واسه خود فرد معلوم شه!


در مورد دسبند این رو می تونم بگم که قبول دارم این چیزایی رو که میگی ولی خب این رو هم باید بگم که اگه این رو هم دستمون نکنیم دیگه هیچ امیدی واسه پیدا کردن یه آدم مثه خودمون تو جامعه نمی مونه! یعنی می مونه ولی خیلی خیلی خیلی کمتر میشه! :)

ببین من منظورم از آلمانی اینه که میدم فرق سرم ودو طرف چپ و راست موهامو با شماره ۴ ماشین میزنه! :) نمی دونم شاید تلفیقی از آلمانی با یه مدل دیگه است! البته خیلی این مدل الان محبوب و فراگیره! شاید من نامش رو اشتبا میگم!

راستی با دوست استریتت وبلاگای جی می خونین؟ چه دوست روشنفکری! :)

جالبه واسم که نوشته هام تو رو یاد یه عشق انداخت! البته انتظارش هم میره! خاصیت ژانرشه! :)

اصن هم خیلی حرف نزدی پسر! خیلی هم خوشحال شدم

بوووس

ناشناس گفت...

it seems i have to justify anything..

کیا

Reza Cupid Boy گفت...

کیا جون خوشحال شدم بهم سر زدی!
بوووس

Vartan گفت...

رضا جان اون مشکل فنی وبلاگم رو که گفته بودی برطرف کردم :) مرسی که به بلاگم سر زدی و مرسی که گفتی این مشکل هست :)

بله بین گرایش جنسی و هویت جنسی تفاوت‌های بنیادی وجود داره ولی هر دوی این‌ مفاهیم فقط بر اساس دریافت فرد از هویتش قابل تعیینه، حرف من اینه که به برداشت این دوستت از هویت و گرایشش اعتماد کن :)

درباره‌ی دست‌بند هم، گویا زمین و زمان تصمیم گرفتن روی من رو در این زمینه کم کنن، هم‌این جمعه، یکی از دست‌بند رنگیام دستم بود و ی پسری تو اتوبوس فکر کنم تشخیص داد. داستانش رو با ی ذره جزئیات بیش‌تر تو بلاگم نوشتم :)

منم می‌گم آلمانی هم‌این‌طوری می‌زنن، ولی خیلی مدل قدیم‌ایه نمی‌دونستم دوباره محبوب شده :)

دوست فوق‌العاده‌ایه این کسی که می‌گم، کلی در راه اندازی وبلاگ هم کمکم کرد :) علاوه بر اون دوتا دوست دیگه‌ی استریتم هم هستن (هر سه تاشون می‌دونن گی‌ام) که با وجودشون کسی جرات نمی‌کنه افاضات هم‌جنس‌گراهراسانه بکنه. هزار و یک جا کنارم بودن و هوام و داشتن :)

:) بیش‌تر از فضای نوشته‌هات فرم نگارشت منو یاده اون آدم انداخت. اون هم اون موقع قطعه‌های ادبی می‌نوشت و فرم نوشتنش خیلی شبیه تو بود :)

مرسی بابت برخورد گرم و مهربونت :)

Reza Cupid Boy گفت...

مرسی که درست کردی اون مشکل رو وارتان! آخ جون الان میام کامنت اون روزم رو میذارم واست! :)
ببین وارتان مساله اینه که خیلی از کسایی که ترنس هستن نمی تونن یا نمی خوان بپذیرن که با هویت جنسیشون مشکل دارن! واسه همینه که من اصرار می کنم به دوستم که بیشتر فک کنه. من خودم گاهی حس می کنم شاید یه نمه ترنس باشم ولی بعد می بینم که با خودم مشکل چندانی ندارم و خودم رو (البته با کمی تغییرات پذیرفته ام)
بابا وارتان همه پسرای پاااف آلمانی میزنن! البته من خودم به موی بلند هم (واسه طرفم ها نه خودم) علاقه عجیبی دارم!
خیلی خوبه که دوستای پشتیبانی داری! من که هیچ کدوم از دوستام نمی دونن! :))
می گم شاید اون دوستت خود من بودم! استریت نما هستم کلاً، از اون جهت میگم! :))
خواهش می کنم پسر مرسی از تو که بهم سر می زنی!
بوووس

Vartan گفت...

مرسی :)
فکر کنم به آدم‌هایی که تو این وضعیت هستن بیش‌تر باید وقت داد :) چون ببین این پرسه یک از کمد بیرون اومدنِ مضاعفه و دوره‌ی انکار ترنس‌ها خیلی شدیدتر وسخت‌تر از هم‌جنسگرا هاست :) فکر می‌کنم پشتیبانی بی‌دریق و بی‌حساب (و حتی بدون پرسش) اگر دوستت ترنس باشه بهش کمک بیش‌تری کنه :)
:)))) یعنی الان پاف محسوب می‌شیم ما هم که آلمانی می‌زنیم :))))) من که از سر تمبلی این‌جوری می‌زنم :)))
تو هم اون‌جور که من دستگیرم شده، بعضی دوستات نگاهشون مثبته :) حتی گویا حدسایی هم زدن :)
:))) فک کن، ی درصدا این اتفاق برا کسی بی‌افته :))) چند وقت پیش تولد دوست‌دخترش دعوت بودم پس فکر نکنم تو باشی :))) مگر اینکه در این حد استریت‌نما باشی

Reza Cupid Boy گفت...

والا چی بگم! به نظر من وضعیت واسه ترنس ها دست کم تو مرحله کنار اومدن با خود آسونتره! چون دست کم می دونن چین! البته من باهاش خیلی خوبم و همون کاری که تو گفتی رو می کنم.
بعله که پاف میشیم! منتها من دیگه تا مهر نمیخوام بزنمشون! :)) موی بلند هم حال میده!
والا نمی دونم! شاید یکی دو تا یه کم روشن فکرانه تر نگاه کنن! حدس هم چند تا از دوستای این دوست ترنسم زدن! :))

والا از این رخدادا که پیش میاد گرچه عجیبن! ولی خب نه، من در اون حد ستریت نما نیستم!
بوووس

Vartan گفت...

ببین از چیزای که ازت خوندم و برخوردت با خودِ من معلومه آدمِ مهربونی هستی :) من گاهی به ی موضوع الکی گیر می‌دم شاید اینم یکیشه :)
بله که موی بلند هم حال می‌ده ولی حوصله می‌خواد من زیادی تمبلم تو این چیزا :))))

بله پیش می‌آد، خیلی‌ها ازدواج می‌کنن، بچه‌دار می‌شن و بعدها خودشون رو می‌شناسن. من این‌جا فقط داشتم شوخی می‌کردم :)

Reza Cupid Boy گفت...

وارتان آدم مهربونی هستم ولی نه با همه! :)) خیلی ها هم از دستم شاکین میگن رفتارت بده! :)
آره بابا دیدم شوخی بود! من هم همینطور!
بوووس