نهمین جشنواره خیریه غذایی رعد که هر چند ماه یه بار برگزار می شه و پولش صرف معلولین و ناتوان های جسمی میشه برگزار شد و من پس از ۲ سال دوباره رفتم اونجا! حالا بماند که چه جشنواره ای بود و تنها چیزی که توش نبود خیریه و اینا بود!!! بیشتر مثه یه گَدِرینگ یا یه پارتی بزرگ تو فضای باز بود!!! و بماند که چقققدر کیس خوب اونجا میاد!!!
من با چند تا از دوستام رفته بودیم و مثه همیشه دسبند رنگین کمونم هم دستم بود! اون دوستم هم بود که چند بار به این دستبند گیر داده بود! :)))) از قضا امشب هم گیر داد جلوی چند نفر دیگه و من هم مثه همیشه با این داستان که این نماد ماه تیره، پیچوندمش و گفتم یعنی که چی که این نماد گی هاس؟؟؟!!! و خیلی جالب بود که خدا، سرنوشت، انرژی کیهانی، خودم(هر چی که اسمش رو میذاریم/میذارین) یه چیزی انداخت تو راهم که کلی حال داد! اونجا یه گروه تور بود که لوگوش رو این بالا می بینید، و این گروه هم قیمت های تورش رو به مزایده می ذاشت تا واسه خیریه پول جمع شه! بعد توی اون شلوغی و جمعیت یه سری دختر پسر هم بودن که آرم این گروه رو روی لباستون میچسبوندن!!! خیلی حس جالبی بود چون انگار تو یه گی پَرِید شرکت کردی وقتی این آرم روت چسبیده! البته این آرم که به ما چسبوندن ۶ رنگ داشت هاااا!!! یعنی خود جنس!!!
بعد هی دوستم رو اذیت می کردم می گفتم: ببینننن اون خانومه هم از این آرما روشه، گیه! تو هم که روته، پس گی ای! :))
واقعاً واسم جالب بود که چقدر برچسب ها می تونن مسخره باشن!!!
پس نوشت: این روزا روزای سختیه واسم تو خونه چون برادرم در شرف ازدواجه و همه اش جنگ اعصاب! ولی باز هم خدا(هر چی که اسمش رو میذاریم/میذارین) کلی چیزای خوب و برنامه های فان واسم پیش میاره تا از فشار عصبیم کم شه! می نویسم! قول میدم! فقط یه کم وقت می خوام تا امتحانای میدترمم تموم شن!!! :)
بوووس
من با چند تا از دوستام رفته بودیم و مثه همیشه دسبند رنگین کمونم هم دستم بود! اون دوستم هم بود که چند بار به این دستبند گیر داده بود! :)))) از قضا امشب هم گیر داد جلوی چند نفر دیگه و من هم مثه همیشه با این داستان که این نماد ماه تیره، پیچوندمش و گفتم یعنی که چی که این نماد گی هاس؟؟؟!!! و خیلی جالب بود که خدا، سرنوشت، انرژی کیهانی، خودم(هر چی که اسمش رو میذاریم/میذارین) یه چیزی انداخت تو راهم که کلی حال داد! اونجا یه گروه تور بود که لوگوش رو این بالا می بینید، و این گروه هم قیمت های تورش رو به مزایده می ذاشت تا واسه خیریه پول جمع شه! بعد توی اون شلوغی و جمعیت یه سری دختر پسر هم بودن که آرم این گروه رو روی لباستون میچسبوندن!!! خیلی حس جالبی بود چون انگار تو یه گی پَرِید شرکت کردی وقتی این آرم روت چسبیده! البته این آرم که به ما چسبوندن ۶ رنگ داشت هاااا!!! یعنی خود جنس!!!
بعد هی دوستم رو اذیت می کردم می گفتم: ببینننن اون خانومه هم از این آرما روشه، گیه! تو هم که روته، پس گی ای! :))
واقعاً واسم جالب بود که چقدر برچسب ها می تونن مسخره باشن!!!
پس نوشت: این روزا روزای سختیه واسم تو خونه چون برادرم در شرف ازدواجه و همه اش جنگ اعصاب! ولی باز هم خدا(هر چی که اسمش رو میذاریم/میذارین) کلی چیزای خوب و برنامه های فان واسم پیش میاره تا از فشار عصبیم کم شه! می نویسم! قول میدم! فقط یه کم وقت می خوام تا امتحانای میدترمم تموم شن!!! :)
بوووس
۱۰ نظر:
اِ....؟پس نکنه تو گی هستی؟ :دی
..ای بابا..این همه دستبند دستت کردی چی شد؟؟..بیا یه بار نکن..شاید یه کیس خوب گیرت اومد..!:دی
یوسف
وای نکنه تو گی باشی ؟ بابام گفته با شماها رفت و آمد نداشته باشم :)))))
مهرزاد رو من یارو ۳ تا از اینا چسبوند!!! خیلی باحال بود!!!
یوسف من واقعاً بهش باور ندارم! فقط واسه این دسم میکنم که اگه یه موقع یکی که ظاهرش معلوم نبود جی اِ و من رو پسندید، روش بشه بیاد جلو!
غریبه بابات با من دوس میشه؟؟؟ :))))))))
واقعأ می بینی این برچسب ها چقدر احمقانه هستند؟
یک سری مرزبندی ساخته دست خود انسان ها
ول کن برچسبها رو. بابا ترم داره تموم میشه.شما تازه میانترم میدید؟
آره عمو مهرداد!!! یه سری همجنس باز کثیف هم از این برچسبا سواستفاده می کنن!!! نچ نچ نچ!!! :))
اِلی جونم ما دانشجو های خبره و خاصی هستیم!!! تازه پس فردا هم باز میدترم داریم :))
منم موخوام! میخواستم واسه خودم یکی درست کنم اما متاسفانه تو باغ بودن زیادی پدر و مادر (مخصوصاًمادر) واسه خودش بدبختیه!
آره وانا جان اگه بدونن دور و بریات خیلی جالب نیست، مگر این که با چنتا دسبند دیگه دسِت کنی که شک نکنن!
بوووس
خوشحالم به اين جمع جالب اومدم
سلااااااام
ارسال یک نظر