۱۳۹۱ تیر ۱۱, یکشنبه

آیا من یک فمینیستم؟

    تا حالا از خودتون پرسیدین دیدگاهتون، صرف نظر از این که جنسیتتون چیه، درباره جنس زن چیه؟ جنسی که گاهاً جنس دوم و حتی پستتر خونده شده و همیشه در درازای تاریخ مورد زورگویی یه جنس دیگه بوده و از آغازین داستان و افسانه آفرینش، این زن بوده که سرریشه بدبختی های فرزندان انسان بوده. جنسی که میتونه مادر باشه و به فرزندش جون بده، جنسی که میتونه تنش رو بفروشه تا بتونه زنده بمونه، جنسی که میتونه با سلاحهای سحرانگیز و جذابش پشت پرده سرنوشت تاریخ بشر رو با انگولک کردن مردهای پرقدرت و فرمانفرما تغییر بده. جنسی که معلوم نیست آیا در روزگاری دور اون سرور نوع بشر بوده و الان به این حال افتاده یا نه! و عجیبتر از همه، جنسی که پس از چند میلیون سال پروسه فرگشت انسان، تازه چند صد ساله که به یاد حقوق  پامال شده اش افتاده و داره سعی می کنه اون رو با چنگ و دندان دانش و علم و هنر پس بگیره. واپس گرفتنی که بهش به درست یا نادرست گفته میشه فمینیسم یا زن گرایی.
  
    فمینیسم چیزیه که الان بیش از یک سده است که همه دنیا باهاش روبرو هستن! خب مثه هر جنبش فکری-ادبی-سیاسی و اجتماعی ای طرفدارا و مخالفای خودش رو داره ولی من برام خیلی جالبه بدونم که میون ما همجنسگراهای مذکر این مساله با چه بازخوردهایی روبرو میشه! یعنی ما نگرشمون به این مساله چیه؟ پیش از آغاز یه سری اطلاعات سریع بهتون میدم:
    تبارشناسی فمینیسم تاریخ دقیقی از آغاز اون به ما نمی ده، اما خیلی ها نخستین جنبش ادبی ای که در تضاد با ایده های مردسالارانه بوده رو مربوط به اثری از بانوی نویسنده و اندیشمند فرانسوی   Christine de Pisan میدونن که در پایانی سال های سده های میانه می زیویده و دو اثر  در سالهای ۱۳۹۹ و ۱۴۰۵ مینویسه. در نخستین که نامش  "Epistre au Dieu d'Amours یا رساله ای به خدای عشاق" نام داره می بینیم که در این کتاب این خانم به Jean de Meun ایراد میگیره که چرا در رمان معروفش"Roman de la Rose" شخصیت زنان رو متعصبانه نشون داده. در دومین یا "Le Livre de la cité des dames یا کتاب شهر بانوان" اذعان میداره که خدا زنان و مردان رو برابر آفریده. اما خب تا واپسین سالهای سده ۱۸اُم هیچ اقدام عمده دیگه ای تو این زمینه نشد تا این که Mary Wollstonecraft  بریتانیایی نظریاتی رو زیر تاثیر انقلاب فرانسه و صنعتی شدن اروپا و ورود زنان به زمینه کار اعلام کرد که بنیان فمینیسم رو به این معنایی که ما امروزه میشناسیم گذاشت.  اما خب باز هم کمی طول کشید تا این که سده نوزدهم شالوده کارهای کسایی مثه ولستونکرفت رو به نمایش میذاره و با آغاز سده بیستم این درخت جوون به میوه میشینه. خب مقدار زیادی از این پیشرفت مدیون ویرجینیا وولفه. پس از اون سیمون دو بُووار و کیت میلِت(مییِه؟) فمینیسم رو به اوج رسوندن.
    اما حالا فمینیسم چی میگه؟ خب چون این جنبش به زیر شاخه های زیادی بخش شده نمی شه تو یه جمله همه اش رو جمع کرد، اما ساده و بنیانی و ناانحرافی ترینش میشه برابری حقوق زن و مرد. فمینیست های مطرح و ناافراطی بر این باور هستند که مفهوم زن بودن باید از دیدگاه خود زنها تعریف شه نه از دیدگاهی که از یه پندار مردانه ریشه می گیره. به باور فمینیست ها، بیشتر جامعه های دنیا و اکثر ادبیات و فرهنگ و هنر و در نتیجه همه چیز تمدن غرب Phallocentric یا بر آسه(محور) آلت جنسی مردانه و نمادینگی اون در نشون دادن قدرت، شرف و افتخار هستش. به نظر من و آقای فروید سبب این نظریه Phallocentrism ریشه در تفاوت های فیزیکی دو جنس گونه بشر داره. همون داستان عقده های دختربچه ها نسبت به کم داشتن یه چیزی تو بدنشون در مقایسه با پسر بچه ها که بعد ها به سرکوب درونی و اینا منجر میشه. البته وقتی این جنبش کمی افراطی تر یا شاید بهتر باشه که بگیم ساختار شکن تر میشه، ایدهای مثه Lesbianization of language و  l'ecriture feminine پیش میاد که اصن میگه که توی زبون هایی که دستور زبان جنسیت محور داره(مثه همه زبون های گروه لاتین، آلمانی، یونانی، اکثر زبونای اسلاویک و خیلی دیگه از زبونا) باید تغییرات بنیادی ایجاد کرد و مثلاً بجای واژه mankind از humankind بهره برد تا واژه بار معنایی مردسالارانه ای نداشته باشه. (بد هم نمی گن ها، اونوقت دیگه تو انجیل نمینویسن He وقتی میخوان از خدا حرف بزنن :)) )
    خلاصه کلام این که از این به پس باید همه چی به گونه ای ناجنسی مورد بررسی قرار بگیره و حتی آثاری هم که تا کنون بدست بزرگ مردان  تاریخ نوشته شده، از هر نوع دیدگاه mysogynistic یا زن ستیزانه ای پاک شه و حتی توسط زنان بازنویسی هم بشه تا دیدگاه اونا هم مطرح شه.

     حالا واسه من جالبه بدونم نظر شما دوستام، چه زن چه مرد چیه. آیا باور دارین زن ها طبیعتاً از مردها ضعیف تر، نادان تر و پست ترن؟ اگه آره دلیل اصلیش رو چی میدونین؟ فیزیک یا ذهن؟ شاید هم هر دو! آیا حقوق برابر رو برای زن و مرد درست میدونین با برابری کامل برای زن و مرد بدون توجه به تفاوت های ساختاریشون؟ آیا اصن باور دارین که کلاً تفاوتی وجود نداره؟ و یه سوال خیلی مهم و بنیادی: آیا تعاریفی که ما از نقش های زن و مرد در جامعه داریم فرهنگ-پایه است یا ذاتی و ژنتیکه؟
     من خودم به شدت ضد مردسالاری و پدرسالاری هستم و از این مساله تو زندگی خودم هم بسیار عذاب کشیده ام! من باور دارم که متاسفانه فیزیک بشر با ذهنش اصن در تعامل سازنده نیست و این که تفاوت های فیزیکی زن و مرد سبب این همه بدبختی واسه زن ها شده یکی از نقایص فرگشته(تکامل). ولی خب چه خوب چه بد باید پذیرفت که زن ها از نظر نیروی فیزیکی از مردها ناتوان ترن و این مساله زورگویی و توسری خور شدن رو به همراه میاره. خب توی دنیای حیوونا اونی می بره که زورمنده و ما هم اصصصصلاً از این قانون مستثنا نیستیم. در مورد تفاوت های ژنتیک یا عوامل فرهنگی ای که روی شکل گیری نقش های زن و مرد بودن تو جامعه های گوناگون موثرن، باید این رو بگم که هنوز خیلی پژوهش باید تو این زمینه بشه و من به شخصه اصن خودم رو در جایی نمی بینم که بخوام رو هوا یه مزخرفی بگم که بعداً نتونم ثابتش کنم. اما باور قلبیم اینه که هیچی ناممکن نیست پس شاید اگه جوامع و فرهنگ ها از همون اول یه چیز دیگه ای رو به آدم ها دیکته میکردن، الان شاید کلاً نقش های زن و مرد تو همه فرهنگها متفاوت می بود. در هر حال به نظر من زن ها، دست کم امروزه که شرایط خیلی به سودشون چرخیده باید نهایت استفاده رو ببرن و بتونن حقوق خودشون رو بواسطه خودشون نه هیچ کس دیگه از مردها بگیرن. منتها مثه هر جدالی که بر سر حق پیش میاد، تو این یکی هم نمی شه از عناصری مثه زور، تحقیر و تهمت زدن استفاده کرد. فک می کنم دلیلش هم در آینه تاریخ همیشه جلوه گر باشه.

مرسی که خوندین و امیدوارم دوست داشته باشین.
بوووس

۲۰ نظر:

غریبه 92 گفت...

اییییششش ... من که اصلللللللللن خوشم نیومد از نوشته هات :))
مرسی ، جالب بود :-*

amir گفت...

راستش خیلی طولانی بود!!!
نخووندمش!!!
نمیشه چکیدشو هم بنویسی؟!!!

ناشناس گفت...

یادم ه ی ِ دوستی می گفت: بلاگر بودن یک هنر ه. باید بتونی مطلب ت رو تند و تیز و ناب ارائه کنی و بتونی نشون بدی که مرور کردنت راهت و سریع ه. این خیلی قابل تقدیر ه که مسائل اجتماعی برات مهمه. اما کمی چکیده تر بنویسی مخاطب راحت تره.

ناشناس گفت...

من خوندم.
ولی خوب نظر من به عنوان یک لزبین کاملا مشخصه دیگه.
ولی من اعتقاد دارم توی وجود همه ما یه مرد و یه زن نهفته هست. یا یه چیزی توسی این مایه ها.

Reza Cupid Boy گفت...

غریبه :) ایییییش
بوووس
امیر جان مرسی راستش رو گفتی ولی از این چکیده تر نمیشه بخدا! خودم کلی سعی کردم چکیده اش کنم!

Reza Cupid Boy گفت...

!
دزددلهای عزیز:
من نمی دونم این عزیزی که این حرف رو زدی دقیقاً راجع به چه موضوعی گفته که هنر وبلاگ نویس در ایجازه! ولی این رو دوستانه بهت می گم که یکی از بدبختاییای آدمایی که کم می خونن(یکیش خود من) اینه که حوصله نداریم!
اگه از رسانه های دیگه ای مثه فیلم، نقاشی یا موزیک استفاده می کردم بهت حق میدادم که از اطنابم شکایت کنی، ولی حالا که نوشتن رو برگزیدیم خوبه که فرهنگ خوندن، زیاد خوندن رو هم تو خودمون نهادینه کنیم. فمینیسم ۵۰٪ کل بشریته! فک نمی کنم خوندن چند تا پاراگراف خیلی زیاد باشه.
مرسی که خوندی و نظر دادی ولی (;

Reza Cupid Boy گفت...

اِلی جوووونم دلم کلی واست تنگیده بود بابا! الان میام وبلاگت ببینم چه خبرا بوده!
ولی این که میگی نظر تو که معلومه یه کم جای بحث داره! البته فهمیدم منظورت رو ها ولی می گم خیلی هم نباید به نظرت معلوم باشه که چون خودت لزبینی، نظرت هم از قبل معلوم باشه! جدی میگم روش فک کن! آیا تا بحال واست پیش نیومده که به خودت و جنسیتت و مقایسه اش با مردها بی طرفانه فک کنی؟
خوشحالم که دوستی مثه تو هم دارم که میتونم نظر پرارزشش رو بدونم
بووووس

ناشناس گفت...

رضا جون اتفاقا خیلی به این موضوع بیطرفانه نگاه کردم. به نظر من همونقدر که مردها مقصرن زنها هم تقصیر دارن. حتی شاید بیشتر. خوب یک مادر پسرش رو مردسالار یا بدتر از اون زن ستیز بار میاره.
من هیچ مشکلی با جنس مذکر ندارم. و درموردشون پیش داوری نکیکنم.
منم خوشحالم که به این موضوع پرداختی.

ژوبی گفت...

من به شخصه آدم فمنیستیم، شاید هم بتونم علتش رو حدس بزنم، خب رابطه بسیار خوب عاطفی با مادرم دارم، و بالعکس این رابطه با پدرم صادقه، گرچه بنظر من بدلیل اینکه گی ها رابطه بهتری با مادرشون دارن کلا پتانسیل فمنیست بودن رو دارن، گرچه این فقط نظره و شاید بسط دادنش درست نباشه
اما در مورد اینکه فمنیسم چیه، خوب خودت گفتی، بنظرم تفکر برابری حقوق زن و مرد، ساده ترین تعریف کامل از فمنیسم باشه، بنظر من زن ها چیزی از مرد ها کم دارن، این اثر القائات جامعست، تفاوت های فیزیکی وجود داره، اما نمیشه بر این اساس برتری جنسی رو بر جنس دیگر نتیجه گرفت، احساسات مادرانه به هیچ جه در پدر نیست؛ نمیشه بر این اساس گفت پس زن باید در همه چیز برتر از مرد باشه، به همین دلیل به علت قدرت فیزیکی مرد، یا تسلطش در روابط جنسی بدلیل شکل آلتش در مقایسه با زن، نمیشه نتیجه گرفت که مرد در همه چیز باید برتر باشه

میثم گفت...

نمیخواستم نظر بدم اما میدم..
این گاها از حیوونم بدترن ..
اینان که این عشق مقدسو تباه کردن..
از مشنگها که بریدیم اینام که میگن ما گی هستیم از اونا بدترن..

Reza Cupid Boy گفت...

خب خوبه اِلی! گود فور یو به قول انگلیسیا! ولی من خودم به شخصه با جنس مذکر مشکل دارم! :)))))
بوووس
ژوبی جان کاملاً موافقم که برتری فیزیکی واسه ما انسان ها نمی تونه دلیلی بر برتری کلی باشه! اما وقتی کلی نگاه می کنی، همه چی تو زور بازو خلاصه میشده، البته قدیم ترا این مساله خیلی مهم بوده! ولی امروزه میشه گفت که این مساله دیگه تعیین کننده نیست! من هم فمینیستم فک می کنم، و علتش هم به نظرم اینه که خیلی به زن ها به خاطر جمیع دلایل ظلم میشه!
بوووس

Reza Cupid Boy گفت...

میثم الان من دقیقاً نفهمیدم چی گفتی! ولی خب بوی هموفوبیا میاد!
گاها کیان؟ می خواستی بنویسی گی ها هول شدی نوشتی گاها؟
اگه منظورت از عشق مقدس عشق مقدس میون زن و مرده، باید بگم که من خیلی معذرت می خوام که تقصیره منه همجنسگراس که مردهای زیادی بخاطر تقدس عشقشون به زن ها تجاوز کردن و کشتنشون، مردها و زنهایی هستن که به بچه های نابالغ تمایل جنسی دارن، مردها ذاتاً سادیستیک و زن ها مازوخیستی هستن!
مشنگا منظورت کیا بود اونوقت؟ زیاد هری پاتر می خونی؟ :)

میثم گفت...

سلام
بایدم نفهمی کسی که مردها رو به ذاتشون سادیستیک بفهمه ازش چه انتظار..
گاها زبان خواه تر گی هاست.. عجول نباش..
مشنگا همونان که با نخودمغزی خودشون میخوان این عشق پاک رو درک کنن .. حتی جلد اولشم نخوندم..
اره منظورم همین گاهای حیوون بود که از مشنگام بدترن..

میثم گفت...

عشق میون زن و مرد هم چون نمیدونم چیه حرفی نمیزنم در موردش..

میثم گفت...

کی میدونه این بیت یعنی چی :
کبوتر با کبوتر باز با باز
میکند همجنس با همجنس پرواز
باز هوایی شدم..
دست بگشاد و کنارانش گرفت
همچ عشق اندر دل و جانش گرفت

Reza Cupid Boy گفت...

عزیزم اینا طبیعت بشره! اگه مرد رگه های سادیستی و زن مازوخیستی نمی داشت، الان من و تو هم اینجا نبودیم و چه بسا نسلمون منقرض میشد، شما بهت بر نخوره!
ببین وبلاگ که نداری، من هم چیزی در باره ات نمی دونم آقا جان! خیلی هم عجیب و غریب می نویسی، البته آشناس این نوع نوشتن واسم!
من نمی فهمم حرف حسابت چیه! می تونی، رک و پوس کنده بگو!

ناشناس گفت...

من کاملا به "دو صد گفته نیم کردار نیست" عقیده دارم. و اینکه ترجیح می دم اگر قراره مطلبی رو یاد بگیرم و بفهمم در مدت زمان کوتاهی این اتفاق بیافته. و فکر می کنم جریان فمینیسم هم مثل آزادی سیاهان، به رسمیت شناختن همجنسگرایی داره راه صحیح و درست خودش رو می ره و فقط باید روغنکاری کرد که سریعتر به اهداف برسه. که به نظرم رسیدن سریع به اهداف هم یه جور از بین رفتن ِ شکوه ِ رشد ِ اجتماعه!

Reza Cupid Boy گفت...

مساله همین جاست که اینجا خبری از کردار نیست عزیزم! فقط دوصد گفته تو بلاگ ها پیدا میشه!

و نتیجه ای که میشه گرفت اینه که این شکوه رشد اجتماعی چیز بدیه؟ فقط می پرسم ها، می خوام ببینم درست فهمیدم یا نه!
بوووس

Maahan گفت...

عزیزم این سوال رو بهتر بود توی پیج مخلصان و عاشقان ائمه و ولایت و فلان می‌پرسیدی.

Reza Cupid Boy گفت...

ماهان: آره چرا بفکر خود احمقم نرسید :)))))
بوووس